وبگاه المپیاد ادبی طبق روال چندسالۀ خود، پاسخنامۀ تشریحی آزمون اصلی المپیاد را منتشر میکند.
همۀ پاسخنویسان از طلاآوران سالهای گذشته (سالهای 83 تا 88) و مدرّسان باسابقۀ المپیاد هستند و همین امر پاسخنامۀ این وبگاه را همواره از سایر پاسخنامههای موجود متمایز کرده و اعتبار بیشتری به آن بخشیده است.
تذکر 1: ده سؤال پایانی (عربی و زبان انگلیسی) را بهدلایلی پاسخ ندادهایم.
تذکر 2: درصورت وجود ابهام و پرسش در پاسخنامه، به این نشانی رایانامه بفرستید: Olympiad.Lit@Gmail.com
یادآوری: برای اطلاع از آخرین اخبار تخصصی و حرفهای المپیاد ادبی به کانال تلگرام المپیاد ادبی بپیوندید: @Olympiad_Adabi
الف) ادبیات فارسی (1) و (2) ـــ پاسخنویس: شهرزاد شهدوست
1. گزینۀ 2.
در این جمله پسر نهاد است و معنای جمله = پسر ( سهراب ) نباید پدر ( رستم ) را بشناسد.
2. گزینۀ 4.
مفهوم این عبارت بر ظاهر سازی اشاره دارد.
3. گزینۀ 2.
در یک : ارتزاق = روزی خوردن / در سه : موحش = وحشت آور / در چهار : تمتع = برخورداری
4. گزینۀ 4.
در 1: آفتاب از کدام سمت برآمده / 2: تنگ گرفتند و کمربند بستن / 3: مطابق نیامدن ستاره
5. گزینۀ 1.
«را» در صورت سوال از نوع فک اضافه است: «نام او دلارام است» و در گزینۀ 1 هم: دست و پای مرا بند...
6. گزینۀ 3.
گوینده ( مجنون) خود را به حلقۀ در کعبه تشبیه می کند.
7. گزینۀ 2.
ایهام = میان (1.کمر ، 2. میانه) / جناس = میان در دو مصراع / تضاد : میان و کنار
8. گزینۀ 2. در گزینۀ 1: خود را مقدس می داند / 3: خود را زیبا می پندارد / 4: خود رامقدس و شایستۀ ستایش می داند
9. گزینۀ 4. عاشق بودن در کنار معشوق را به تماشای بوستان ترجیح می دهد.
ب) زبان فارسی (1) و (2) ـــ پاسخنویس: سامان جواهریان
10. گزینۀ 4. در سایر گزینهها این موارد حذف شده است:
گزینۀ 1: دو فعل اسنادی به قرینة معنوی.
گزینۀ 2: فعل «خواهم بست» به قرینة لفظی.
گزینۀ 3: فعل «مینگرند» به قرینة لفظی.
11. پاسخ پیشنهادی وبگاه المپیاد ادبی: گزینۀ 4. (پاسخ باشگاه دانشپژوهان: 3)
ی (اصلی)، تر، تر، ها، ی (کسی)، ن (نیست)، Ø (نیست)، در، می، ند (درمیآویزند).
12. گزینۀ 3.
در سه گزینة دیگر متمم اسم دیده میشود (همراه با، رابطه با، متناسب با). اما در این گزینه متمم فعل داریم. «احضار شده بود» شکل مجهول فعل «احضار کرده بود» است و «به» حرف اضافة اختصاصی آن.
13. گزینۀ 2.
در این گزینه جملة وابسته پس از جملة هسته آمده است (حرف ربط «که» پس از «نمیتواند» محذوف است). در سایر گزینهها جملة وابسته در میان جملة هسته آمده است.
14. گزینۀ 3.
این گزینه دوجزئی است. فعل جمله «اجرا شود» (مجهول اجرا کند) است و متممِ جمله، قیدی است. هر سه گزینة دیگر سه جزئی با متمم هستند.
15. گزینۀ 4.
فعل این گزینه مرکب است و فعل سه گزینة دیگر ساده. «همراه» مسند است، «طواف» مفعول و «بیرون» قید.
16. گزینۀ 1.
این فعل مرکب است و گذرا به مفعول. در باقی گزینهها فعل ساده است و گذرا به مفعول و مسند.
17. گزینۀ 4.
در سایر گزینه به ترتیب «نامی»، «مقاومت» و «همة این ویژگیها» گروه نهادی است.
18. گزینۀ 2.
عهد، جمشید، ی (راهی)، عهد، ضحاک، بیدردی، ی (دورانی)، پردرد، آن، عجیب، انسان، آدمیزاد، اطراف، آدمی، ان (آدمیان)، طبیعی، خود.
19. گزینۀ 2.
زندگی، بیماری، پیری، گرما، زیستن، آدمی، طبیعی، بیدرد، حیوانی، انسانیت، تنبلی
20. گزینۀ 1.
آنچه پس از «با» میآید جزو نهاد نیست.
پ) تاریخ ادبیات (1) ـــ پاسخنویس: انیس ناصری
21. گزینۀ 3.
کسایی را «نقاش چیرهدست طبیعت» هم گفتهاند؛ زیرا وصفهای جاندار و روشن او از طبیعت و زیباییهای آن، در زمرة بهترین شعرهایی است که از گویندگان قرن چهارم هجری در دست داریم. (ص37 کتاب)
22. گزینۀ 2.
ص48 کتاب تاریخ ادبیات 1.
23. گزینۀ 2.
ص70 کتاب تاریخ ادبیات 1.
24. گزینۀ 3.
ص190 کتاب تاریخ ادبیات 1.
25. گزینۀ 1.
شاعران سمبولیست مانند «بودلر» و «رمبو» نخستین کسانی بودند که بهسوی شعر آزاد رفتند و شعر فرانسوی را از قید وزن و قافیة سنتی رها کردند و شکل شعر منثور را بهکار گرفتند. (ص225 کتاب)
ت) دفتر شعر «زمستان» ـــ پاسخنویس: سامان جواهریان
26. گزینۀ 1.
جایی که خورشید غروب ما، خورشید طلوع آنجاست، مغربزمین است.
27. گزینۀ 2.
در گزینة 1 «بی بام و در کاشانة من» یعنی کاشانة بدون بام و درم. در گزینة 3 نهاد خونِ کرممانند است، نه تاریکی. در گزینة 4، آسمانش یعنی آسمان باغ من.
28. گزینۀ 4.
بخش میانی شعر زمستان گفتگوی شاعر است با بادهفروش و اصرار شاعر به او برای آنکه به میخانه راهش دهد.
29. گزینۀ 4.
قندیل یعنی چراغ. چراغ سپهر استعاره از خورشید است.
30. گزینۀ 3.
اطلس سپید آب جویبار است.
ث) شاهنامه ـــ پاسخنویس: سیاوش گودرزی
31. گزینۀ 2.
در سایر گزینهها «بر» بهمعنی «سینه و پیکر» آمده است و در گزینۀ 2 بهمعنی «نزدِ...».
32. گزینۀ 3.
معنی درست: دشت همچون آهن گرم و گداخته شد.
33. گزینۀ 1.
معنی درست سایر گزینهها: 2) سپس از ما بخواه که قصد جنگ کنیم؛ 3) با خون گرد و خاک زمین را فرونشاندهایم؛ 4) بزرگِ نامداران هر شهر و سرزمین است.
34. گزینۀ 4.
غلط سایر گزینهها: 1) نهاد مصرع دوم = گودرز؛ 2) معنی درست مصراع دوم = [گودرز] جای [خود] را به قلب سپاه اندرون (در قلب سپاه) کرد [= ساخت]؛ یعنی «را»ی فک اضافه آمده و مفعول جمله «جای» است. 3) «گردش» = گرد (دور) او.
35. گزینۀ 4.
معنی درست: کین را بهانجام رساند؛ جنگ را به پایان بُرد.
36. گزینۀ 1.
معنی و مفهوم بیتها: الف) بخاطر انتقام کسی که مُرده است، جان زندهها را نباید گرفت؛ ب) گستهم بهطور خارقالعاده و معجزهآسایی از مرگ نجات یافت؛ ج) بجای ناله از مصیبتها و گلایه از کشتهشدن آشنایان، باید انتقام آنها را گرفت؛ د) بخاطر کسانی که مُردهاند، جان زندهها را نباید گرفت.
37. گزینۀ 3.
معنی بیتها:هنگامی که شروع کنی جنگ را کنار بگذاری (ترک جنگ)، خواب بر تو چیره میشود [و از جنگ غافل میشوی]؛ همچنین هنگامی که سر بر بالین بگذاری (غفلت و خواب) دشمنان هشیار و بیدار بر تو میتازند.
38. گزینۀ 1.
نگاه کنید به بیتهای 1791ـ1794 و ملامتهای گودرز نسبت به پیران.
39. گزینۀ 1.
معنی گزینۀ 1: اگر عمر طولانی بکنی، بخاطر فشار ضعف پیری و دردهای جسمانی دوست داری زودتر بمیری.
معنی سایر گزینهها: 2) ظاهر جهان مانند عملکرد آن نیست (ظاهر فریبنده دارد؛ ولی بدکردار است)؛ [پس] شایسته نیست که دلبستهاش بشویم؛ 3) هرکس پیشقدم جنگ میشود، باید برای خودش راه دررو و گریز تعبیه کرده باشد؛ 4) آدم عاقل همه کارها را با درنگ و بیعجله انجام میدهد و جنگ را شروع نمیکند و بهآن نمیپردازد.
40. گزینۀ 3.
«چنین بینم افراسیاب» یعنی امیدوارم افراسیاب را هم اینچنین (تکهتکه، سربریده و غرقه در آب) ببینم.
41. گزینۀ 2.
بیت 2032: سرش را همیخواست از تن بُرید / چنان «بدکنش» خویشتن را ندید
[دقت کنید که صحبت از «ننگ» نیست. بلکه گودرز بریدن سر پیران را «کرداری بد» میداند.]
42. گزینۀ 4.
نگاه کنید به بیتهای 2421ـ2427 و سخنان کیخسرو دربارۀ گروی زره.
43. گزینۀ 3.
بیتهای 994ـ996. کیخسرو در این بیتها میگوید: من خودم میدانستم که پیران پند ما را نمیپذیرد و از جنگ دست نمیکشد [اما بخاطر خوبیهایی که به من کرده بود، نمیخواستم بر جنگ با او پافشاری کنم].
44. گزینۀ 3.
معنی بیت اول: اگر در فکر جنگ هستی، بجنگ و اگر در فکر بازگشتنی، اینجا درنگ مکن.
گویندۀ این بیت آشکارا از این انتقاد میکند که سپاه نه میجنگد، نه بازمیگردد؛ بلکه در برابر دشمن صف کشیده است و نمیجنگد.
45. گزینۀ 1.
بیت 2497: ز هوشنگ و طهمورث و جمّشید / یکی مهره بُد، خستگان را امید
46. پاسخ پیشنهادی وبگاه المپیاد ادبی: گزینۀ 3. (پاسخ باشگاه دانشپژوهان: 2)
مصدر فعلهای هر گزینه: 1) بخشیدن (تقسیمکردن) / بودن؛ 2) یازیدن / کردن؛ 3) بردن / زادن (زادهشدن) / مردن؛ 4) آهختن / بستن.
بهترتیب گزینهها، فعلهای بخشیدن، یازیدن و آهختن امروزه بهکار نمیروند. البته در گزینۀ سوم نیز «زادن» در حالت «ناگذر» بهکار رفته است و امروزه «گذرا به مفعول» بهکار میرود؛ اما باید توجّه داشت که در گزینههای دیگر، «خود» فعلها و مصدرهایشان دیگر کاربرد ندارند. حتما میدانید که مصدرهایی که ظاهر یکسان و معانی متفاوتی دارند، درواقع دو مصدر مستقل محسوب میشوند؛ پس نباید «بخشیدن» (تقسیمکردن) را با «بخشیدن» (عطا کردن) و «بخشیدن» (= بخشودن، بخشاییدن، عفو کردن) که امروزه بهکار میروند، یکسان گرفت.
احتمالا طراحان محترم،«یازیدن» را بخاطر کاربردهایی در شعر معاصر (مثل شعر زمستان اخوان: وگر دست محبت سوی کس یازی...) مصدری منسوخ درنظر نگرفتهاند؛ درصورتیکه این فعل امروزه بهکار نمیرود و در شعر اخوان هم جزو کاربردهای هنجارگریز و باستانگرایانۀ شعر اوست.
درضمن، اگر بجای مصدرها، بهدنبال «فعلها»ی منسوخ گزینهها بگردیم، در گزینههای دیگر، فعلهای «بوَند، مُریم» نیز منسوخاند و اینچنین، پرسش نادرست بوده، پاسخی نخواهد داشت.
47. گزینۀ 3.
معنی درست: بیغاره = سرزنش، طعنه، سرکوفت.
48. گزینۀ 3.
بیت 2256. مربوط به زمانی است که «گستهم» به دنبال لهاک و فرشیدورد (دو تور) رفته است و «بیژن» هم میخواهد به یاریاش برود. «گیو» به بیژن میگوید بگذار من هم همراهت بیایم؛ ولی بیژن این بیت را در پاسخ میگوید و چنین چیزی را (که سه نفر ایرانی برای مقابله با دو تورانی ترسدیده بروند) ننگ میشمارد.
49. گزینۀ 1.
معنی ابیات: پس از جنگهای پشن و لاون، که جنگهایی سنگین بودند و در آنها ایرانیان شکست خوردند و گودرز چندین پسر خود را از دست داد، گودرز دردمند و آشفته شده است و نمیتواند درست تصمیم بگیرد؛ کارش به جایی رسیده است که باید منتظر عملکرد پیران باشد و ببیند چه اتفاقی در کوه بلندی که سپاه پیران در آن مستقر شده است، میافتد.
50. گزینۀ 4.
نگاه کنید به پاسخ سؤال قبلی.
51. گزینۀ 1.
رومی قبا (قبای رومی) جامه و پوشش جنگ است. بهعلاوه، در این ابیات، بیژن نزد پدر (گیو) دارد شکایت میکند که اگر نیا (پدربزرگ؛ گودرز) چنین فکر و تدبیری در سر دارد [که سپاه صف بکشد، ولی نجنگد]، سزاوار است که لباسهای جنگ را از تن دربیاوریم [زیرا لباس جنگ برای جنگیدن است، نه یکجا ایستادن و نجنگیدن].
52. گزینۀ 4.
معنی درست مصراع: سزاوار است که برای جنگ، چنگ [خود را] تیز کنی. چنگ «مفعول» و تیز «مسند» است.
53. گزینۀ 2.
بیت دوم درواقع ادامۀ مصراع اول بیت نخست است: این مهر و آیین و دین را بپیوندم (شکستهبندی کنم!) زیرا این مهر و آیین و دین، در زمان شاه بزرگ، بخاطر گوهر بدِ تور و سلم، بشکست.
54. گزینۀ 2.
[او] بیامد و هنگامیکه گودرز را دید، دست [خود را] به کش کرد و سر [خود را] مقابل گودرز، پایین آورد [= پیش بنهاد پست].
55. گزینۀ 4.
غلطهای گزینههای دیگر: 1 و 3) منظور از تگاور = اسب جنگجوی تورانی؛ 2) مصراع 4= زنگله درحالیکه رویش زرد شده بود، از او [= اسب] جدا شد.
56. گزینۀ 4.
گفت: ای خدا، از آن لشکر نامدار، پدیدآور... (نیاز به مفعول دارد).
57. گزینۀ 2.
غلطهای گزینههای دیگر: 1) اشکش (پهلوانی ایرانی) بر شیده (پهلوانی تورانی) تگرگ (استعاره از تیر) بارید؛ 3) بدون سپاه، با همدیگر میجنگیم؛ 4) آن را که بهمیل خود کاشته بود (بهوجود آورده بود)، درو کرد (از میان برد).
58. گزینۀ 2.
«که» در گزینۀ 2 در معنای «چه کسی؟» و در سایر گزینهها در معنای «آن کس که» آمده است (که را = کسی را که... / آن کس را که...).
59. گزینۀ 2.
واژۀ موردنظر در گزینههای دیگر: 1) بپرداز (در بیت: خالی کن؛ امروز: مشغول شو؛ پول بده)؛ 3) مستمند (در بیت: غمگین و پریشان؛ امروز: فقیر و مسکین)؛ 4) یکی (در بیت: یکبار؛ امروز: یک نفر). در گزینۀ 2، واژۀ «شرزه» اصلا امروزه بهکار نمیرود.
60. گزینۀ 3.
در گزینۀ 3 نهاد (زمین) با شناسۀ فعل (اندر آمد) تطابق دارد. در سایر گزینهها نهاد جمع و شناسۀ مفرد آمده است: 1) دو سالار رزم آزمود؛ 2) پزشکان درستشان کند؛ 4) سپهدار و مردان پای بنهاد.
61. گزینۀ 2.
در گزینۀ 2، «به کین سیاوش» یک حرف ضافه و متمم و «بر میان» یک حرف ضافه و متمم دیگر است.
در سایر گزینهها: 1) به زین بر؛ 3) بر سر خسته بر؛ 4) به ما بر.
62. صورت سؤال اشتباه است و به همین علّت حذف شده است. باید بجای گزینۀ «نادرست» (سه گزینه)، گزینۀ «درست» (گزینۀ 4) در صورت سؤال قید میشد.
ج) بیهقی ـــ پاسخنویسان: محمد رزمی (63ـ74) و سحر مهرابی (75ـ90)
63. گزینۀ 2
در گزینۀ 1 «پادشاهی» به معنای یک پادشاه است. گزینۀ 2 صحیح است: چنانکه داد یافتند استادان عصرها چون... در گزینۀ 3، جواب شرط نادرست ذکر شده است. جواب شرط صحیح: در سخن موی به دو نیم شکافد و دست بسیار کس در خاک مالد. گزینۀ 4 نیز نادرست است، زیرا در عبارت صورت سوال، تشبیهی وجود ندارد.
64. گزینۀ 1.
در عبارت «گفت: تا بیندیشد» جملۀ هستۀ محذوف چنین است: باید صبر کرد، مهلتی لازم است یا عبارات مشابه
در سایر گزینهها جملۀ هسته وجود دارد.
65. گزینۀ 1.
«را» در گزینۀ 1 بدل از حرف اضافه است و معنای «برای» میدهد؛ حال آنکه در سه گزینۀ دیگر نقشنمای مفعولی است. (هر چند آموختهایم وقتی فعل مجهول میشود، مفعول جملۀ نخست تبدیل به نهاد جملۀ دوم میشود و جملۀ دوم مفعول ندارد، اما در برخی متون گذشته همراه با این مفعولِ تبدیل شده به نهاد، باز هم «را» میآمده است. در این موارد باید فعل مجهول را معلوم معنی کنیم تا با ساختار دستوری آشنا برای ما تطبیق پیدا کند. مثال: آن نواحی را به پسر کاکو داده آید: آن نواحی را به پسر کاکو بدهید)
66. گزینۀ 2.
در گزینۀ 2، «صاحب برید بلخ» بدل «امیرک بیهقی» است. در سایر گزینهها بدل وجود ندارد.
67. گزینۀ 3.
گزینۀ 1: کرده باشند گزینۀ 2: بگوید
گزینۀ 3: نمیداند (مضارع اخباری) گزینۀ 4: باشد
68. گزینۀ 1.
هر چند سایر تصاویر نیز قابل استفاده هستند (البته در مورد گزینۀ 4، معمولاً سر به زانو فرود میآید، نه زانو به زانو)، در شعر اصلی کلمات گزینۀ 1 آمده است. ضمن اینکه برخورد دو مژه با یکدیگر، شدت بیشتری نسبت به سایر گزینهها دارد؛ زیرا هر دو مژه تمام و کامل با یکدیگر برخورد میکنند (برای نشان دادن برخورد کامل دو لشکر با هم)، اما در سایر گزینهها بخشی از قسمت اول (خرمن، خنجر، زانو) با بخش دوم درگیر میشود.
69. گزینۀ 2.
ظاهراً منظور سوال از اشکال دستوری، استفادۀ نادرست از «را» است. در گزینۀ 1 اجزای جملات درست به کار رفتهاند و «را» نقشنمای مفعول است. (رجوع کنید به توضیحات سوال 65)
در گزینۀ 2 «را» به اشتباه آمده و ساختار جمله را به هم ریخته است؛ زیرا هیچ کارکردی ندارد. در گزینۀ 3، «را» نشاندهندۀ زمان است. (اگر «را» بعد از اسمی قرار گیرد که نقش قید زمان را بازی میکند، معنی «هنگام»، «در طول» و یا «برای» میدهد. مثال: من شب را در خانۀ دوستم ماندم: در طول شب. او ساعتی را در کنار پارک قدم زد: برای ساعتی) در گزینۀ 4، «را»ی نخست و سوم معنای «برای / به دلیل» میدهند و «را»ی دوم نقشنمای مفعول است.
70. گزینۀ 1.
این عبارت از بخش «نصبتاشبهسپهسالارىرى» و فرستادن او به این مأموریت انتخاب شده است. (نگاه کنید به: تاریخ بیهقی با شرح و توضیح خلیل خطیبرهبر، ج 2، ص 415) گزینۀ 2 نادرست است زیرا هنوز دل ترکمانان گرم نشده است. در واقع جمله چنین است: باید دل ترکمانان را گرم کرد. در گزینۀ 3، «این» صفت اشاره برای ترکمانان است. گزینۀ 4 نیز به این دلیل نادرست است که تاش فرّاش هنوز به سمت ری نرفته است.
71. پاسخ پیشنهادی وبگاه المپیاد ادبی: گزینههای 1، 2، 4! (پاسخ باشگاه دانشپژوهان: 4)
احتمالاً در صورت این سوال هم، مانند صورت سؤال 62، اشتباهی رخ داده و به جای عبارت «نادرست»، «درست» ذکر شده است؛ زیرا در این سوال توضیح گزینههای 1، 2 و 4 هر سه صحیح هستند.
در گزینۀ 1، هنر به معنای خطر است:
«خطر. اهمیت: نباید که خطایی افتد و هنر بزرگ این است که این جیحون در میان است. (تاریخ بیهقی ). آب از فراز رودخانه آهنگ بالا داد... و بزرگتر هنر آن است که پل را با دکانها از جا بکند (تاریخ بیهقی)» (نقل از لغتنامۀ دهخدا)
در گزینۀ 2، «پرداخته» به همین معنای «توجه کردن» به کار رفته است. (نگاه کنید به: تاریخ بیهقی با شرح و توضیح خلیل خطیبرهبر، ج 2، ص 537، توضیح شمارۀ 5)
در گزینۀ 4 نیز معنای کنایی خط بر چیزی کشیدن، صرف نظر کردن یا قطع امید کردن است. (نگاه کنید به: تاریخ بیهقی با شرح و توضیح خلیل خطیبرهبر، ج 2، ص 569، توضیح شمارۀ 11)
تنها در گزینۀ 3، توضیح نادرست است. مظالم کرد: دادگاه تشکیل داد، به دادخواهیها رسیدگی کرد.
72. گزینۀ 4.
گزینۀ 1: نزدیک بود من هم در شبورقان دستگیر شوم.
گزینۀ 2: تا صرفاً مشغول یک کار شود و در کارهای دیگر دخالت نکند.
گزینۀ 3: به میدان اسب دوانی (/ چوگان) کسری رساندند.
73. گزینۀ 4.
بدانکه مرا در این کار جمل و ناقهای نبوده است بشنود: به خاطر این که من در این مسئله فایده و دستاوردی ندارم، میپذیرد.
74. پاسخ پیشنهادی وبگاه المپیاد ادبی: گزینۀ 2. (پاسخ باشگاه دانشپژوهان: 2 و 4)
آن نامه را بر اساس نسخهای که احمد عبدالصمد داد، تحریر کردم. (تحریر: از سواد به بیاض بردن، یا به بیان امروزی: پاکنویس کردن)
75. گزینۀ 4.
در گزینۀ 1، «همانا» بدل نیست. در گزینۀ 2، «این» صفت اشاره است، کلمۀ «نباید» هم در متن نیامده است. در گزینۀ 3، «نه» شبه جمله نیست. (اصل جمله: همانا که او این نکند) در گزینۀ 4، «کار» مضافالیه است، زیرا «را» فک اضافه است و ترکیب چنین است: «عاقبت کار نااندیشیده»
76. گزینۀ 3«
ی» در این گزینه معادل «می» استمراری است.به این شکل: اینجا از آن چیزی نیاوردم، که اگر میآوردم، دراز میشد.
نکته: البته اگر «که» را حرف ربط در نظر بگیریم، میتوان گزینۀ 1 را نیز صحیح دانست: اینجا از آن چیزی نیاوردم که (مطلب) دراز شود. (یا بخواهد دراز شود)
77. گزینۀ 3.
نیز در این جمله به معنای «دیگر» و «از این به بعد» است.
78. گزینۀ 4.
سه گزینۀ دیگر برگرفته از مکالمۀ پر از نیش و کنایۀ آلتونتاش و ملنجوق هستند. ولی گزینۀ چهارم مفهوم تهدید و خطونشان را دارد.
79. گزینۀ 2.
وزیر ناراحت است که با این که دخالتی در قضیۀ توطئه نداشته است، در نهایت آلتونتاش همۀ تقصیرها را متوجه او میداند.
80. گزینۀ 3.
بیت سوم استفهام انکاری دارد: مگر نه این است که مادر و پدر از میان پسران نصیب آن کس را بیشتر میدهد که زار و نزار است؟
81. گزینۀ 1.
در همۀ گزینهها «شدن» معنای «رفتن» دارد. در نخستین گزینه «گذشته شد» یعنی «مرد».
82. گزینۀ 2.
تلمیح دارد به آیۀ 12 سورۀ حجرات:وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ. ترجمه: جاسوسى مکنید، و بعضى از شما غیبت بعضى نکند؛ آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد؟ از آن کراهت دارید.
83. گزینۀ 2
گزینۀ 1: لباس عزاداری دربار مسعود سپید است. گزینۀ 3: نمایندۀ خلیفه سیاهپوش است. گزینۀ 4: حلقهبرافکنده و بردرزده صفت اسکدار است.
84. گزینۀ 2
اصل بیت چنین است: «هم به چنبر گذار خواهد بود/ این رسن را، اگرچه هست دراز» از روی سکتهای که در وزن بیت هست، میتوانستید به نادرست بودن آن پی ببرید.
85. گزینۀ 2.
در گزینۀ 1 جمله کامل آمده است و ترتیب اجزای آن عادی است. در گزینۀ 3 فعل «بود» به قرینه حذف شده است. در گزینۀ 4 فعل جمله (گرفته آمده است) بر قید جمله مقدم شده است. تنها در گزینۀ دوم است که جملۀ سوم (تا بدان نسخت که خواندهای ) نیمهتمام مانده است.
86. گزینۀ 3.
صورت صحیح معانی: گزینۀ 1: به حالت مستی از سر سفره بازگشته بودند. گزینۀ 2: دست بر رگ نهادن یعنی « به چاپلوسی کسی را مطیع خواهش خود کردن» (به نقل از لغتنامه) گزینۀ 4: نهاد جمله «باد حضرت» است. یعنی باد و غروری را که از دربار در سر قائد افتاده است، از سرش بیرون میکنیم.
87. گزینۀ 3.
صورت صحیح: گزینۀ 1: مهمانی پیشنهاد خود وزیر بود. گزینۀ 2: بیهقی اصلا در این جمع حضور ندارد و راوی بونصر مشکان است. گزینۀ 4: خواجه (وزیر) اصلا در این ماجرا باغی ندارد که از ان تعریف کند یا نکند. گلها از باغ بونصر مشکان رسیدهاند و خود او نیز از باغش تعریفی نکردهاست.
88. گزینۀ 4.
منظور از «آن جانب» طرف امیرمحمّد و «اینجانب» طرف امیر مسعود است.
89. گزینۀ 3.
«اسب خواستن» رسمی بوده که در آن مقام و منصب فرد مشخص میشده است. اینجا هرچند احمد عبدالصّمد به قصد وزارت خوانده شده است، ولی اسب او را به کنیۀ او میخواهند، نه به عنوان اسب وزیر. مقصود این است که هنوز وزارت به صورت رسمی به او مفوض نشده است.
90. گزینۀ 2.
صورت صحیح گزینهها: گزینۀ 1: دریافتن در اینجا به معنای «تجربه کردن و دیدن» است. گزینۀ 3: پشت بازنهاده یعنی «تکیه کرده». گزینۀ 4: زحمت در این گزینه یعنی «ازدحام».